موسيقی
داریوش صفوت در خانوادهای متولد شد كه از نسلها قبل با موسیقی الفت داشتند. پیشینهی مكتوب این خانواده بیانگر این مطلب است. پدر و پدربزرگ او موسیقی را نزد بزرگترین استادان موسیقی اصیل ایران آموخته بودند. پدربزرگش محضر موسیقیدانانی چون سرورالملك و سُماع حضور و ... را درك كرده بود و پدرش، علاوه بر یادگیری موسیقی نزد استادانی چون درویشخان و میرزا عبدالله، با هنرمندانی چون منتظمالحكما (دكتر مهدی صلحی)، حبیب سُماعی، عبدالحسینخان شهنازی و ... معاشرت و رفتوآمد داشت. خاطرات دكتر صفوت از نوازندگیهای رضا محجوبی در منزل پدرش، بیانگر این واقعیت است كه او در خانهای متولد شد و رشد كرد كه نغماتی از بهترین نوع موسیقی اصیل آن زمان، همیشه در پرواز بود. با نوایِ سهتارِ پدر به خواب میرفت و با حركت آرشة ویولون او بیدار میشد.
تصوير
با وجود چنین محیطی، این واقعیت دارد كه او به اجبارِ پدر در سن هفتسالگی ویولون را شروع كرد و به گفتهی خودش هیچ استعدادی در این خصوص از خود نشان نداد، بهطوری كه پدر پس از آزمایش سازهای دیگر مثل سهتار و آموزش آن به پسر بزرگ خود، تقریباً از او ناامید گردید. دكتر صفوت از این دوره، كه شش سال به طول انجامید، به جهت فشار پدر و عدم یادگیری خودش به خوبی یاد نمیكرد. ولی در پایان این دوره، اولین «یقظه»ی (بیداری و هشیاری) زندگیِ داریوش صفوت در موسیقی رخ میدهد.
دكتر صفوت معتقد بود كه در زندگی موسیقاییاش دو روشنایی اصلی وجود داشته، كه از آن به عنوان «یقظه» یاد میكرد. اولین یقظهی او در سن سیزده سالگی اتفاق میافتد، كه شبهنگام با صدای كوك كردن ساز پدرش از خواب بیدار میشود و متوجه میگردد كه صدای ساز پدر و موسیقی او به كلی برایش فرق كرده است. او از فردای آن روز در مقابل چشمان بهتزدهی پدر، ساز را به همان كوك شب گذشته، كوككرد و به خوبی نواخت.
از آن روز، او با عشقی روزافزون و پایانناپذیر، ردیفهای موسیقی ایرانی را در ابتدا نزد پدر، سپس مدت كوتاهی نزد استاد حبیب سُماعی، و بعد از آن در یك دورهی دهساله نزد استاد ابوالحسن صبا به خوبی و مهارت میآموزد و مینوازد، بهطوری كه هنرمندان زیادی وصف هنر او را از استادانش شنیدند. به این ترتیب مهارت تكنیكی او روی ساز، در آن زمان به كمال خود رسید.
یقظه»ی دوم او، در سن سی و دو سالگی زمانی اتفاق میافتد كه مرحوم موسیخان معروفی – كه علاقهی خاصی به صفوت جوان داشت – شرح شنیدن یك موسیقی معنوی را به او توضیح میدهد. كنجكاوی صفوت منجر به آشنایی او با «استاد الهی» فیلسوف، عارف و موسیقیدان معاصر، كه خالق آن موسیقی بود، میگردد. آشنایی با استاد الهی تعریفی نوین از موسیقی در ذهن وی بنیان مینهد، به طوری كه موسیقی از صنعت تولید اصوات قشنگ به ابزاری جهت بیان افكاری زیبا مبدل میشود. در عین حال كه حفظ اصول زیبایی اصوات از اهمیت ویژهای برخوردار است، اما مفاهیم و علت غایی موسیقی است كه موسیقی اصیل را پدید میآورد. در این دوران است كه عنصر حال را در موسیقی درك میكند و در بسط و گسترش آن میكوشد. دكتر صفوت معتقد بود كه برای او یقظهی دوم تحولی بسیار بنیادیتر به همراه داشت، به طوری كه ساختارهای روحی او را یكسره دگرگون كرد و اعتقادات ماتریالستی او را به اعتقاداتی كاملاً عرفانی مبدل ساخت.
پس از بازگشت از مأموریت فرانسه، آشنایی با حاجآقا محمد ایرانیمجرد و سپس تأسیس مركز حفظ و اشاعهی موسیقی، باعث شد كه او تقریباً تمام استادان موسیقی ایران را ببیند و ردیفها را به روایت آنها بشنود و سینهاش گنجینهای شود از روایتهای مختلف موسیقی اصیل ایرانی. این گنجینه در كنار تحقیقات وسیع او در حوزهی عرفان و فلسفه و تركیب جداییناپذیر همة اینها با خصوصیات روحی او، سبك و شیوهای ایجاد كرد كه بعد از پنجاهسالگی، یعنی در سه دههی اخیر عمرش، به آن پرداخته و آن را نواخته است.
آنچه دكتر صفوت در شیوهی خود بدان پرداخت و آن را مدون كرد، اصول اجرای اصیل موسیقی ایرانی است، كه طی تحقیقات طولانی از استادان قدیم و مطالعه در كتب و تجربهی شخصی حاصل كرد و موجب تعالی آن شد. به طور كلی میتوان گفت: همیشه وقتی موسیقی از «صنعت تركیب اصوات» فراتر رود و به مرحلهی بیان حالات و كیفیات برسد، مسئلهی نحوهی اجرا در آن بسیار مهم میشود. در موسیقی ایرانی این مسئله از اهمیت بسزایی برخوردار و وجه تمایز موسیقیدانان است. رپرتوار موسیقیدانان ایرانی تقریباً از منبع واحدی سرچشمه میگیرد و این طرز اجرای هر هنرمند است كه سبك وی را متمایز میسازد. اگر بخواهیم اشارهای كوتاه به فلسفهی این سبك داشته باشیم، باید گفت در این فلسفه، موسیقی تجسم فكر و احساس هنرمند است و هنرمند فكر خود را هنگام نواختن (یا پدید آوردن) موسیقی، با این واسطه منتقل میكند. سبك موسیقی دكتر صفوت سبكی فلسفی است. در حقیقت اعتقاد وی بر آن بود كه اصل در موسیقی علت غاییای است كه به خاطرش به موسیقی میپردازیم و بسته به آنكه چه غایتی را دنبال كنیم، موسیقی ما و اثراتی كه از آن ناشی خواهد شد، متفاوت خواهد بود. موسیقی وی حال و هوای عرفانی دارد و برگرفته از تعلیمات معنوی است. تعلیماتی كه نیمهی دوم زندگیاش را وقف تجربهی آن كرد. میتوان سبك وی را نوعی نگرش به موسیقی ایرانی دانست، زیرا در این سبك آهنگها و قطعات تقریباً مشابه استادان گذشته است، ولی نگرشی كه دكتر صفوت به آنها داشت متفاوت است.
در این نگرش از اشعار عرفانی استفاده میشود. توجه به مفاهیم اشعاری كه برگرفته از عرفان عمیق ایرانی است میتواند هنگام نواختن موسیقی، فكر هنرمند را متمركز كند و حال و هوای سازش را دگرگون سازد. همچنین باعث میشود هنرمند احساسی را درون خود (در حد درك خویش) تجربه و تحسس كند، كه عرفا هنگام سرودن اشعارشان تجربه كرده و برای ما به یادگار گذاشتهاند. هنرمند سعی بر تجسم بخشیدنِ كیفیت این احساسات توسط موسیقی میكند. كیفیاتی كه در شعر ایرانی به صورت ملموستر و در موسیقی به صورتی انتزاعیتر متجلی میشوند. تجلی این كیفیات در موسیقی، سبك نوازندگی فرد را به كلی در اختیار میگیرد و هنرمند هنگام پرداختن به موسیقی، نشآت ناشی از این كیفیات را در درون خود تجربه میكند و سیر نواختنش (جملات، ساختار و فرمی كه به كار میبرد) منطبق بر سیر آن نشآت میگردد: در جایی اقتضا میكند جملهای را با تحریری توسعه دهد، در جایی باید مایه را تغییر دهد و ... این عامل به موسیقی اثر میبخشد و همچنین باعث تحسّس مؤثرتر در مفاهیم عرفانی میشود و این چرخهی مثبت در طول پرداختن به موسیقی ادامه مییابد. بدیهی است تسلط بر این سبك، مستلزم شناخت شعر و مفاهیم عرفانی است
...
در این نگرش، موسیقی در حالت آرامش نواخته میشود، كه به واسطهی آن میتوان آنچه را در ضمیر ناخودآگاه است، به خودآگاه آورد و همچنین زمینه را برای الهام گرفتن آماده ساخت. در این حالت است كه میتوان «طبیعی» نواخت و آنچه را از دل برون میآید، به واسطهی ساز منتقل كرد. متدِ كار در شیوهی دكتر صفوت، استفاده از قدرت فكر برای رساندن روان به حالت آرامش است، كه برای این كار تمرینات موسیقایی زیادی توسط وی ساخته شده كه در جای خود بدانها پرداخته خواهد شد. این نگرش، تغییری اساسی در نواختن ساز پدید میآورد و از هر عملی كه باعث پراكندگی فكر شود پرهیز میشود. سعی بر آن است كه فكر، متمركز بر هدفی باشد كه برایش ساز نواخته میشود.
برای پیشرفت در این سبك علاوه بر تمرین موسیقایی، میبایست فرد در خود فرو رود و نقاط ضعف روحی خود و تجلی آنها را در سازش بیابد و با تمرین و ممارست بسیار، آنها را برطرف كند. در حقیقت موسیقی ابزاری است كه فرد با آن خود را تهذیب میكند و به واسطهی آن خود را بهتر میشناسد.